اندر احوالات یک مامان تنبل
سلام گل قشنگم
نفس مامان
ببخشید که اینقدررررررررررررررررررررر دیر وبلاگت رو اپ کردم
اونقدر شیطون شدی که حتی نمیزاری پای کامپیوتر بشینم.......عزیزه دلم الان دقیقا 4 روز به تولدت باقی مونده گلم
صبح روز 7 اذر ماه اولین قدم هات رو برداشتی و من از خوشحال فقط جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغ کشیدم
خیلی عجله داری که تند تند راه بری و برا همین زودی میوفتی....
دوست دارم گلم
انشالا قراره پنجشنبه برات تولد بگیرم و میام و عکسای خوشگلت رو میزارم
الانم چند تا از عکسای این چند ماه رو میزارم
عکس مسافرتمون به اصفهانم هست
راستی عزیزم امسال بردمت مراسم شیر خوارگان حسینی
عزیزه دلم پارسال که تو شیمک مامان بودی با خودم گفتم که انشالا سال اینده ببرمت مراسم.دلم پر میکشید برا دیدنت
داری چیکار میکنی شیطون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دیدی گرفتمت؟؟
بازی با کیف مامان؟؟؟؟؟
تازه از حموم دراومدی
دوست دارممممممممممممممممممم
امام حسین نگهدارت باشه عسلم